سرای بی کسی ما

خدایا چرا بی کسی؟؟؟؟؟
















دلنوشته

سلام سلام سلام به اونی که در کنارمه ولی خیلی ازم دوره سلام به اونی که صدای نفس کشیدنشو می شنوم ولی می ترسم واسه خاطرکسی دیگه با شه خدایا تورو به مقدساتت قسمت می دم عشقمو ازم نگیر من بدون اون دیگه من نیستم یه جسم یا یه مرده متحرکم خدایا به دادام برس داغون تراز همیشم نمی دونم تا کی به پاش وایسم دوسش داشته باشم ..... خوش به حال بچگی هام بیخیال بودم بیخیال عشق عاشقی ولی حالا تموم زندگیم داره اونو فریاد می زنه از خدامی خوام همه ی همه ی عاشقاروبه وصال برسونه خدایا اگه عشقوآفریدی پس جدایی دیگه چی بود ازتون می خوام واسم دعا کنید چون بدون اون این زندگی رو نمی خوام.....

نوشته شده توسط هانی.یدونه در چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:,

و ساعت 9:31

دلم تنگ است...


در خاطرش جایی دارم...

دلم تنگ همان کسی است که دیگر حتی

جواب سلامم را هم نمی دهد

دلم تنگ همان کسی است که وَقتی

از کنارش میگذرم دیگر به من نگاهی نمیکند

دلم تنگ است...تنگ

نمیدانم دیگر چطور باید میبودم که نبودم

نوشته شده توسط هانی.یدونه در جمعه 28 تير 1392برچسب:,

و ساعت 19:51

اهنگ مورد علاقم.....

خداییش....(مجید خراطها)

خداییش این طوری بود حال و روزم....خداییش حقمه اگه بسوزم...

منو از دست حرفات خسته کردی....خداییش بد منو وابسته کردی....

اخه تو مشکلم رو میدونستی خداییش تو میخواستی میتونستی!!!

نگو نه قدرمو نمی دونستی...

منو از دست حرفات خسته کردی....خداییش بد منو وابسته کردی!

جوونیمو ازم راحت ربودی خداییش اونکه میگفتی نبودی...

انصافا تو رفاقت کم گذاشتی من عاشق رو اصلا دوست نداشتی،

دل تنهام که بود رسما با تو خداییش مشکل از من بود یا تو!!!

حالا که رفتی و از من جدایی سوالم اینه :

حقم بود خدایی؟؟؟؟

خداییش حقمه تو اوج دردم ...پیشم باشی و دنبالت بگردم!

بهم عاشق شدن رو یاد دادی...چقدر زود منو دست باد دادی...

خداییش اونکه میگفتی نبودی!

(یگانه)

 

نوشته شده توسط هانی.یدونه در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,

و ساعت 19:21

پرواز معکوس...

غصه شده افطارم!

جهنم شده افکارم!

سکوت شده تکرارم

چشم هات شده آزارم

بی کسی شده تنها یارم....!

اما......

به تکتک بغض های نشکسته ام قسم،بدجور هوس پرواز کرده ام!!

نوشته شده توسط هانی.یدونه در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,

و ساعت 17:48

صدای خنده اش امد......

اما پنجره ام دیگر گشوده نخواهد شد!!!!

چراکه ازاین پنجره ها که انتظارم را به تمسخر می گیرند....بیزارم!

نوشته شده توسط هانی.یدونه در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,

و ساعت 17:31

دستای تو!

خدایا دستانی را در دستانم قرار بده که پاهایش با دیگری نرود!

نوشته شده توسط هانی.یدونه در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,

و ساعت 17:16

 

بایــــد بــــه بعضــــی پســــرا گفــــت :
آهــــای پســــر ...
حواســــت باشــــه ...!
ایــــن دختــــری كــــه بــــه تــــو دل داده ,
خیلی هــــا در " آرزوی نیــــم نگاهــــش " هستنــــد ...
لیاقــــت داشتــــه بــــاش ..............!

نوشته شده توسط هانی.یدونه در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,

و ساعت 17:13

سخته خدا حافظی....

از یگانه به دو تا از بهترین دوستام دوست که نه دو خواهر مهربونم(هانیه و گلاره)

هانی جونم و گلاره ی عزیزم...امروز روز اخری بود که کنارتون می نشستم و باهاتون درد و دل میکردم وقتی از مدرسه برگشتم هیچ راهی نداشتم جز این که بیامو براتون یکم حرف بزنم شاید دیگه نتونیم یه دل سیر بهم نگاه کنیم و باهم دردودل کنیم از اینجا تا اخر عمرم دوستتون دارم و خواهم داشت خیلی زیاد احساسم غیر قابل بیانه...

گلاره جونم بابت تموم روزایی که اذییتت کردم منو ببخش.....خیییییلی دوست دارم

هانی جون ببخش اگه اذیتت کردم و حرص خوردی قربون قلب پاکت برم...

شبیه وصیت نوشتم براتون اما نترسین وصیت نیست فعلا پیشتونم نگران نشین یه وقت وای این لحظه ها چقدر سخت میگذره .....

لعنت به روزایی که قراره بدون شما بگذره چون تنها میشم دلم براتون تنگ میشه !!!!!

خیلی دوستتون دارم......بای ی ی ی ی

نوشته شده توسط هانی.یدونه در چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,

و ساعت 19:19

عشقولانه...

یک بار بگو دوستت دارم قول می دهم اسمان را بغل بگیرم که به زمین نیاید...

!!!!!

تازگی ها از خواب که بیدار می شوم تازه کابوس هایم اغاز می شود.

!!!!!

دستت را کودکانه گرفتم!اما گم شدم ترس من از گم شدن نبود از گرفتن دستی بود که میدانستم

بی بهانه رهایم میکند...

@@@

تقدیم به کسی که نمیدونم تو خاطرش میمونم یا براش خاطره میشم....

تقدیم به A

نوشته شده توسط هانی.یدونه در دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:,

و ساعت 19:8

هرچند نمیدانم خواب هایت را باچه کسی شریک میشوی اما هنوز شریک

تمام بی خوابی هایم تویی!!!

نوشته شده توسط هانی.یدونه در دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:,

و ساعت 18:46

ببار بارون....

ببار بارون که اینجا شکل زندونه

ببار بارون دل بی طاقتم خونه

ببار بارون یکی عشقش رو گم کرده

ببار بارون قراره گریه برگرده

از این بهتر نمیشه فکر من باشی

توهم انگار قراره دیگه تنها شی

ببار بارون.............

ببار بارون من اینجا گیج و داغونم

ببار بارون که بی عشقم نمی تونم

نوشته شده توسط هانی.یدونه در دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:,

و ساعت 18:36

تسلیت...

درسکوتی سرد شاهد پرپرشدن جزوه های نخوانده هستیم....

درسوگشان تا پاسی از شب بیدار میمانیم!!!!

باشد خداوند در پاس کردن مارا یاری کند!

(ایام امتحانات تسلیت باد)

نوشته شده توسط هانی.یدونه در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,

و ساعت 17:51

چگونه رفتنت را باور کنم....

سلام بر ان روز هایی که من و تو دست در دست هم میخواستیم اینده را بسازیم.

سلام بر ان روزهایی که که دنیایمان با باهم بودنمان معنی میشد.

سلام بر تمام روزهایی که باتو گذشت و نفرین بر این روزهایی که بدون تو می گذرند.

این روزهای بی تو بودن و بی تو ماندن را نمی خواهم...

یادت می اید روز هایی را که از دلتنگی و ندیدن رویت زار می زدم و اشک میریختم تا زمانی که خودت می امدی و با عشق مرا به اغوش گرمت می سپردی و اشک هایم را پاک می کردی ان زمان بود که زندگی برایم معنا میگرفت.

یادت می آید مرا با آغوش خود به رویاهایم می رساندی چرا که می دانستی که تمام آرزوهایم در آغوش توست.

یاد روزهای با هم بودنمان به خیر...و لعنت به این روزهای بی تو....لعنت به من چه ساده دل سپردم...

لعنت به من اگر واسش می مردم...دست منو گرفت و بعد ولم کرد...لعنت به اون کسی که عاشقم کرد...@

و....عشق تو بدترین قسمت بهترین بود...

نوشته شده توسط هانی.یدونه در جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:,

و ساعت 16:7

یاد روزهایی بخیر که زمستان را در اغوش هم بهار میکردیم !

نوشته شده توسط هانی.یدونه در جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:,

و ساعت 15:49

عکس های غمگین از لحظه های تنهایی

زمستان را باور نکن ....!هوای بی تو سرد تر از

این حرف هاست...

 @@@

 

خدایا یک مرگ بدهکارم و هزار آرزو طلبکار...

خسته ام یا طلبم را بده یا طلبت را بگیر!!!

 

نوشته شده توسط هانی.یدونه در جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:,

و ساعت 15:35

عكس هايي كه جايي نديده ايد/lovefarsi.lxb.ir

به تاوان دلم که شکسته شد دل ها را میشکنم...

گناهش پای دلی که دلم را شکست!

نوشته شده توسط هانی.یدونه در جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:,

و ساعت 11:47

 

در غم نبودنت سالهاست که با خواب بی گانه ام روزهایم تکراری و پرسه در خیابان های شهر بی کسی به امید دوباره دیدن رویه یار شب ها مرور کردن خاطرات تلخ وشیرین وقدیمی خنده های زیبا...گریه های غمگین...با این وجود قسم به روشنایی صبح به تاریکی شب به سردی زمستان به گرمی تابستان به زردی پاییز و به سبزی بها تا جان در سینه دارم تورا دوست خواهم داشت....!

....

در زندگی به هیچکس خیانت نکردم جز خودم...وفا به او خیانت به خودم بود!

نوشته شده توسط هانی.یدونه در شنبه 31 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 20:2

 

 افسوس... که تو هیچ چیز کم نداری حتی مرا....!

 

نوشته شده توسط هانی.یدونه در شنبه 31 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 19:53

http://troth.blogfa.com/

گاهی انقدر دلتنگ کسی هستم که اگر بفهمد....

خودش از نبودش خجالت میکشد!

نوشته شده توسط هانی.یدونه در شنبه 31 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 19:49

عکس های عشقولانه ی آبان ماه ۱۳۹۱

نوشته شده توسط هانی.یدونه در دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:,

و ساعت 19:14

من بعد رفتنت به خدا پیر می شوم
برگرد خوب ِمن که زمینگیر می شوم
گفتم که بعدِ تو به غزل می برم پناه
با هر غزل به عشق تو زنجیر می شوم
تکرار می کنم همه ی خاطرات را
هر بار که به دست تو تسخیر می شوم
کابوس ” روز وصلتم” انگار در شبت
با رفتنت به نفعِ تو تعبیر می شوم
دردی نهفته ام که در این گیر و دارها
هر لحظه با خیال تو درگیر می شوم
یک آیه از کتاب نگاهت شدم ببین!
اینگونه من به نام تو تفسیر می شوم
این شعرها بدون تو معنا نمی دهد
از واژه واژه ی غزلم سیر می شوم!
 


 

نوشته شده توسط هانی.یدونه در یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:,

و ساعت 16:39

 

حقیقت داره یا خوابه که دستاش تو دستاته،محاله اون نمی تونه مثل من عاشقت باشه،باهاش خوشبخت آرومی.سرت رو شونه ی اونه یه روزی مال من بودی ولی اینو نمیدونه که دستت تو دستای منم بوده........بهش بگو که آغوشت یه وقت جای منم بوده،بگو چی بین ما بوده،سر عشقت چی آوردی اونم حرفاتو باور کرد واسه اونم قسم خوردی من یادت میاد؟!؟!همون که عاشقش بودی چه قدر راحت یکی دیگه جامو پر کرد به این زودی.....!!!!

نوشته شده توسط هانی.یدونه در یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:,

و ساعت 16:6

خدایا...

خدایا یادت هست!دستشو گرفتم و آروم پیشت گفتم اینو میخوام!!!!گفتی این خیلی کمه از بهتر رو واست کنار گذاشتم.پامو کوبیدم زمین و گفتم:همینو میخوام........گفتی اخه قول اینو به یکی دیگه دادم.............

نوشته شده توسط هانی.یدونه در یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:,

و ساعت 15:54

نوشته شده توسط هانی.یدونه در یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:,

و ساعت 15:53

وقتی داد زدی گفتی دوسم داری گفتم:

چییییییییییییی؟؟نمی شنوم بلندتر!!!!

ولی وقتی در گوشم آروم گفتی دیگه نمی خوامت گفتم:

یواش تر چرا داد میزنی؟!!!!......

نوشته شده توسط هانی.یدونه در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,

و ساعت 20:27

بچه ساده...!

بچه ساده ام که به عشقت هنوز پایبندم به روزگار خودم جای گریه می خندم چه ساده ام که پس از این هزاروهجده سال هنوز هم به قراری که بسته ای بندم،که میرسی و برای همیشه می مانی و میدهی به نفس های خسته ام جانی به انتهای خودم میرسم به این بن بست همیشه قصه ی بی سرپناهی ام این است همیشه اخر هر اتفاق می بازم برنده باشی اگر من به باخت می نازم،نشسته گوشه ی قفس یک پرنده ی زخمی!تو حال خسته ی مرا چگونه می فهمی؟!پرنده ای و قفس را ندیده ای هرگز!تو طعم تلخ قفس را چشیده ای هرگز؟نشسته زیر پرت آسمان...چه خوش بختی همیشه دور وبرت آسمان...چه خوش بختی!تو از پرنده ی بی بال وپر چه میدانی؟تو ای پرنده ی پرشوروشر چه میدانی؟دوباره سادگیم کار میدهد دستم !!نمیشود از عشقت گذشت دلبندم!!!!

نوشته شده توسط هانی.یدونه در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,

و ساعت 15:52

عشق

نوشته شده توسط هانی.یدونه در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,

و ساعت 15:52

شکست....!!!

من از یک شکست عاشقانه می آیم بگذار همه برای این اعتراف تلخ سرزنشم کنند.شکست نه برای پنهان کردن است نه بهانه ی پنهان شدن میگویند از صبح بنویس از آفتاب ومن چگونه از خورشید بنویسم وقتی که تمام وقت باران پنجره ی چشمانم راشسته است!

همه دلشان نقش های مثبت می خواهد،ادم های خوشحال اما من گمان میکنم این خیلی خوب است که نمیتوانم ادای ادم های خوش بخت را در بیاورم.بی ستاره ام و زرد با طعم عطر پاییز که حضورش تنها معجزه ی لحظه های تنهایی من است.قیمت وفا شاید گران تر از ان بود که بهانه ی دوس داشتنی زندگیم از عهده ی داشتنش برآید،سقف اعتماد تعمیریست مدام چکه میکند.اغوش ترانه ها هم چنان از عطر تن او که باید پر باشد خالیست...!!!!

نمیتوانم باورش کنم نه رفتنش را نه ماندنش را. مهم نیست که تمام سرزنش ها را می پذیرم به بهانه ی فرار از حقایق غم انگیز که درد را به درد می آورد واتش را می سوزاند این دل دیوانه همیشه یک پادشاه مغرور داشته است ،خلاصه غم سنگینی است اگر سر نخواستن دلی دعوا باشد اما همیشه حق با برنده ها نیست می شود در عین بازنده بودن سر بلند بود و او را از کوچه پس کوچه های دنیا گدایی کرد...قرار بود حقیقت را بگویم سخت است بی علاج است دانستنش ادم راکمکم میکشد گریه ی شبانه می آورد اما همین است خبر کاملا ناگوار و واقعی است(او یکی رو جز من داشت)......سکوت میکنم تا به خک سپردن آخرین خاکستر های ارزوهای بر باد رفته ام آبرومندانه باشد گریهمیکنم با شکوه مثل اقیانوس بلند مثل اورست او نمی شنود و نمی داند که ما خوشبختی مشترک همه ی بی ستاره هاست یک سوال کوچک برای پرسیدن از کسی که بی پاسخ ترین سوال فکر آشفته ی من است.....!؟!؟

نوشته شده توسط هانی.یدونه در شنبه 30 دی 1391برچسب:,

و ساعت 15:21

کلاغ قصه

این یکی قصه هم گذشت

کلاغه هیچ جا نرسید

روی درختی که نبود

یه لونه با نوکس کشید

رو سردر لونش نوشت:

دیگه سفر نمی کنم

با فکر پیدا کردنت

روزامو سر نمی کنم

دیگه نمیخوام که بگن

کلاغه به خونش نرسید

دیگه نمیرم پی تو

بذار بگن اینم پرید!!

تو لونه ی خستگیاش

کنار یه شاخه نشست

پنجره های چشمشو

روبه در ترانه بست

این یکی قصه هم گذشت

بالا.....پایین

بالا....پایین

مرده کلاغ قصه مون

مثل همیشه رد بشین!

نوشته شده توسط هانی.یدونه در یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:,

و ساعت 21:48

دلم خیلی گرفته...

گاهی لازمه  کرکره زندگیمو بکشم پایین یه پارچه سیاه بزنم رو درش بنویسم:(کسی نمرده فقط دلم خیلی گرفته....)

آره دلم خیلی گرفته از این دنیای پوچ با آدمای ...آدمایی که واست ارزش قائل نیستن به سادگی میشکننت براشون مهم نیست شکستی،داغون شدی.....

مهم براشون اینه که یه بازیچه داشته باشن که او قاتشونو بگذرونن  از همچین آدمایی متنفرم که با احساساتت بازی میکن وقتی ام که بازیشون باهات تموم شده ولت  میکنن و میرن سراغ یکی دیگه.....  

این فکر آزارم میده از این که تو رو واسه خودت  نمی خوان..... دیکه تموم شد اون ذنیای عشق وعاشقی  تو این دنیا عشق بزرگترین گناه و عاشق  بزرگترین گناهکار ....

حالا به این حرف می رسم که (عشق فقط مال تو قصه هاست....)

اینکه هیچ کس نمی تونه تو این دنیا عاشق تو باشه تورو به خاطر خودت بخواد جز اونی که اون بالاست ....که دوست داره،که عاشقته فقط کافیه دستاتو به سمتش دراز کنی اون وقته که دنیا رو تو دستات می ذاره... نه مثل ادمای این دنیا که تو کوهپایه های زندگی دستتو میگیرن اما وقتی به قله میرسی طوری رهات میکنن که خودتم نمیفهمی چه جوری تنها شدی.اره دلم خیلی گرفته اونقدر که حتی کاغذم واسه نوشتن کم میاد.

دلتنگم دل تنگ روزای بچگیم که بزرگترین غم زندگیم شکستن نوک مدادم بود بزرگ ترین آرزوم خریدن  عروسک پشت ویترین مغازه بود گریه هام به خاطر زمین خوردن وزخم شدن سر زانو هام بود....

میگی دل تنگ نباشم، چه جوری؟ چه جور دل تنگ نباشم وقتی که حالا بزرگترین غم  زندگیم  تنهایی  و بزرگترین آرزوم اینه که اونی رو که دوسش دارم کنارم باشه ،  و گریه هام به  خاطر زخمی شدن قلبمه.....

من تو دنیایی زندگی میکنم که من با هاش را ه می یام اما اون با من راه نمیاد آخ دنیا بسه ... این همه من با تو راه اومدم  حالا تو با من بیا قول میدم بهت قول میدم راهی که میرم درسته..... پس بیا!!!!

 شاید آدمای تنهای زیادی به این وبلاگ سر بزنن و من میدونم تنها کسایی این متن رو درک میکنن اونان اونایی که زخم خورده ی همین دنیان اونایی که مثل من با دنیا  راه اومدن ولی دنیا بهشون پشت کرده.......(دوستون دارم.بای)

نوشته شده توسط هانی.یدونه در سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:,

و ساعت 16:33

درباره ی ما

سلام به تو دوست خواننده این جا سرای بی کسی ماست تو چرا او مدی نکنه تو هم بی کسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هانی.یدونه

»تعداد بازديدها:

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 182
بازدید ماه : 270
بازدید کل : 5505
تعداد مطالب : 41
تعداد نظرات : 32
تعداد آنلاین : 1